::::: آن خدا را پادشاه پنداشتم:::::

ساخت وبلاگ
::::: آن خدا را پادشاه پنداشتم:::::


فکر میکردم خدا بالاسراست


اوخبردارد زما وناظراست


درخیالم خانه اش برروی ابر

روشنایی میکند

یک رهبر است

فکر میکردم که کاخش از طلاست

شب سوسو میکند او قادراست


من به رویای خودم اطراف او

هم فرشته کاردارد هم پری


من به سر خواب و خیالی داشتم

آن خدا را پادشاه پنداشتم


آسمان را سجده میکردم عجیب

دستها بالا میرفت بی دریغ

زیرلب حی شکر میکردم

خدایم عادل است


برخلاف راه او

حتماً زشت وباطل است


درخیالم کلی زاهد آفرید


هم امام و هم پیامبر آفرید


این همه از خوبیهای او نوشتند در کتاب


خواندم و خواندم ندیدم من جواب


درعمل هرکس به یک جایی رسید


با خدا همدست شده

زیردست هرگز ندید


حال خدا هم گشته از ملت جدا

بنده ها آواره گشتندو رها

چند دهه گم کرده راه راست را

هیچ کس از خانه اش آگاه نشد


یکنفرهم تا به حال او را ندید


روزوشب من در خیال دیدنش


بی مروت یادی از ایران نکرد


من به ذهنم یک خدایی داشتم


عادل و خوشرو غروری داشتم


حال بینم آن خدا

فکرو خیالی بیش نیست


یک دروغ بودو حبابی بیش نبود

گر خدایی بود خدای ما نبود


درمیان مردمان ما نبود


مهربان دلسوز ویا راستگو نبود


دردلش هرگز سردوستی نبود


دشمنیش با مردم ایرانی بود


دشمنیش با مردم ایرانی بود

نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۲ساعت 4:48 توسط سمیرا| |


::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 22:27